آرتین

آرتین جان تا این لحظه 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن دارد

وااااای!!!

پسر گلی دیروز مامانی میخواست بره آرایشگاه میدونی که هفته ی دیگه عروسی زهرا عمه است.اول با خودم بردمت آرایشگاه که اگه گرسنه شدی پیشم باشی زهرا عمه ازت مراقبت میکرد.ولی دیدیم این طوری بیشتر اذیت میشی بابایی اومد بردت خونه عزیز و.... .زنگ زدم بابا ببینم تو چی کار میکنی گفت آرتین گرسنه شده منم گفتم بیارش پیشم وقتی اومدی دیدم بالای لبت زخم شده.نگو بابایی تورو گذاشته بود رو تخت خوابیده بودی و بعد که بیدار شدی غلت خوردی و از تخت افتادی پایین.خدا رحم کرده مامان.شارژر دوربین خرابه وگرنه ازت عکس میگرفتم.بووووس.


تاریخ : 31 اردیبهشت 1392 - 01:46 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1211 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

کار خیلی خیلی عجیب!!!!!!

کار خیلی خیلی عجیب!!!!!!

مورچه ی زرنگ من نفس من امروز یه سری کار خیلی خیلی عجیب انجام میدادی از جمله اینکه همونطوری که توی عکست میبینی هنوز سینه خیز رفتن رو کامل یاد نگرفتی میخوای 4 دست و پا بری؟؟؟؟وقتی واسه اولین بارامشب این کار رو انجام دادی من و باباانقدر هیجان زده شده بودیم که.من و بابا و بابا علی و عزیزو عمه زهرا یه جوری واست دست زدیم و گفتیم ماشالا که چشمات گرد شد و با صورت اومدی زمین ولی مثل اینکه واسه خودت هم جالب بود.چند بار دیگه هم این کارت رو تکرار کردی.فدات بشم که تو انقدر باهوشی راستی چند روزه که وقتی خوابت میگیره یه آواز مخصوص میخونی.در ضمن بعضی وقتا دنده عقب سینه خیز میری!(5ماه و 5روزگی)
تاریخ : 27 اردیبهشت 1392 - 09:14 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1171 | موضوع : فتو بلاگ | 10 نظر

5 ماهگیت هم تمام شد پسر گلم

5 ماهگیت هم تمام شد پسر گلم

مامانی امروز بالاخره موفق شدی سینه خیز بری.
تاریخ : 22 اردیبهشت 1392 - 05:21 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1924 | موضوع : فتو بلاگ | 13 نظر

چند کلمه حرف

گل پسرم امروز که دارم واست مینویسم 4 ماه و 29 روزته.تو بغل مامان نشستی و حرکت دست منو دنبال میکنی.دو روزه که بابا علی از کویت اومده از اون موقع که تو به دنیا اومده بودی تا حالا تو رو ندیده بود.ما رفتیم فرودگاه دنبالش تا تو رو زودتر ببینه انقدر ذوقتو کرد.یه عالمه سوغاتی هم داشتی.مامان این روزا حال و حوصله نداره نمیدونم چرا!!!خوبه تو روداریم.شیرینیه زندگیمون شدی.هنوز موفق نشدی سینه خیز بری و هرچی به دستت برسه میکنی دهنت.امروز بابا مجتبی با عزیز و بابا علی رفتن بیرون من و توام خونه ایم.جمعه هم هست.رااااااااااااااااااستی دیروز برای اولین بار خودمون بردیمت حمام خیلی خوب بود اصلا هم گریه نکردی.بوس بوس.فکر کنم اومدن.


تاریخ : 20 اردیبهشت 1392 - 21:27 | توسط : مامان الهه | بازدید : 996 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

کار جدید آرتین

نفسم دو روزه که صدای خودتو کشف کردی و مثل اینکه حسابی هم از صدات خوشت اومده.واسه خودت غلت میزنی و شروع میکنی به جیغ جیغ کردن و بعد کلی ذوق خودت و میکنی و میخندی.2 روزی هم هست که تلاش میکنی سینه خیز بری.قربونت برم مامان.امروز 4 ماه و 16 روزته.


تاریخ : 08 اردیبهشت 1392 - 00:33 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1135 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

آرتین و بازی با بابایی

آرتین و بازی با بابایی


تاریخ : 02 اردیبهشت 1392 - 21:12 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1084 | موضوع : فتو بلاگ | 4 نظر