آرتین

آرتین جان تا این لحظه 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن دارد

ما بعد از یه عامه وقت اومدیم

سلام به همی دوستای خوب نی نی پیجی آرتین و خودم.سال نو همگی تون مبارک باشه.ایشالا که سال خوبی واسه تک تک شما باشه.ما بالاخره بعد از یه عالمه وقت اومدیم.خداروشکر روز به روز که میگذره پسرمون مرد تر میشه و دلبری هاش هم بیشتر.روزای آخر اسفند روز های پر مشغله ای واسه من و بابای آرتین بود.حجم بالای سفارش های خودم و غرفه گرفتن بابای آرتین توی نمایشگاه بهاره فرصت سر زدن به اینجا رو واسمون نمیذاشت.تا روز 28 اسفند ما حسابی درگیر بودیم تا اینکه صبح روز 28ام تصمیم گرفتیم بریم به استقبال عید.متاسفانه ظهر روز 28ام خبر دادن که عموی شوهرم فوت شد و خییییییلی شرایط بدی ایجاد شد.بابا علی آرتین هم از سفر اومده بود و کلی سوغاتی های خوشکل واسش آورده بود و یه دوربین عکاسی حرفه ای هم واسش آورده بود.ولی فوت داداش بابا علی که ناگهانی بود تا چند روز همه رو ناراحت کرده بود.روز های عید دیرگیر مراسم ایشون بودیم و دو 3 روز آخر واسه اینکه حال و هوای بابا علی عوض بشه تمیم گرفتیم همگی بریم قم خونه عمو یحیی.خیلی خوش گذشت و یه کم روحیمون عوض شد.

کارها و حرف های آرتین:

بسیار زور گو شده و با جیغ به خواسته هاش میرسه تو جیغ هاش هم میگه مااااااماااااان و اگه مامان کاری نکرد میگه بااااابااااا باااااابااااااا

وقتی مرغ میناهای شنتیا رو میبینه میگه ناااااز نااااز

به ماهی میگه مامی و به بقیه حیوونا میگه بیو یا ممهmame

وقتی دست میزنه به چیزی که نباید دست میزده میگه دشت نیشت(یعنی دست نزدم)

معنی داغ رو دیگه میدونه

بلده گوش و دماغ و چشمش رو نشون بده

فعلا همین مورد ها یادم میاد

حالا عکس های آرتین

قم کنار دریاچه(دستت اوخ شده دهنت رو این مدلی کردی)

روز سیزده به در مشغول سبزه گره زدن

اینجا با نگین داشتی قاصدک رو فوت میکردی

اینجا رفته بودیم خونه ی پارسا اینا تو میخواستی پارسا رو لالا کنی


تاریخ : 20 فروردین 1393 - 18:43 | توسط : مامان الهه | بازدید : 4466 | موضوع : وبلاگ | 14 نظر