آرتین

آرتین جان تا این لحظه 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن دارد

آرتین و مهد خاله نسرین

سلام به روی گل پسرم و از گل بهترم.خوبی مامان؟چند روز پیش با هم رفتیم مهد خاله نسرین تا سفارش هایی که داشتم رو واسش بچسبونم.تو هم اونجا کلی ذوق کردی و حسابی با علی و نگین بازی کردی ماشالا انقدر ورجه وورجه کردی که نشد یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم.هزار ماشالا روز به روز هم شیطونی هات بیشتر میشه.چند روز پیش داشتم ظرف میشستم تو هم کنارم به کابینت پایینی مشغول بودی مثل همیشه.یه لحظه نگاهت کردم دیدم سیفون ظرفشویی رو در آوردی و عین شیلنگ گرفتی داخل کابینت و خودت و موکت و کابینت رو با آب یکسان کردی.مونده بودم بخندم؟؟؟گریه کنم؟عصبانی بشم.یا خوشحال.از آشپزخونه آوردمت بیرون پیش بابا گذاشتمت داشت با تلفن صحبت میکرد فکر کردم حواسش به تو هست چند دقیقه بعد گفتم آرتین کجایی مورچه دیدم دور لب و دهنت قرمزه و رژگونه به دست داری میای بیرون رژ گونه رو برداشته بودی و نابودش کرده بودی.ماشالا از اون ساعت که بیداری تا اون ساعتی که میخوابی فقط راه میری.دیگه کلی با خودت حرف میزنی و انتظار داری ما هم بفهمیم جالبه که هر وقت هم دعوامون میکنی همش یه چیز میگی.اگه کسی اذیتت کنه فوری بهش میگی بد بد بد.بعضی  وقتا یه هو عشقولی میشی میای منو بوس میکنی و من اون لحظه میخوام بخورمت خیلی حس قشنگیه.هرچیزی میخوری یه کوچولوش رو میدی به دیگران قبلا چیزی نمیگفتی اگه میخوردش ولی بعضی وقتا شاکی میشی چرا چیزی که من به زور کردم دهنتون رو خوردید؟؟؟و خیلی چیزای دیگه که فعلا همین ها یادم میاد.راستی دندون هشتمت هم میخواد بیاد بیرون خدا کنه این یکی اذیتت نکنه چون معمولا یه تب شدید و یه چند شب بیخوابی و گوش درد به همراه داره.دوست دارم هوارتا

کلی تو استخر توپ ذوق کردی

 

اینجا خونه عزیز بودیم توهم میخواستی مثل علی نگین شنتیا پاهاتو تکون بدی بعضی وقتا پا کوچولوهات تو هم گره میشد.فدات بشم مامانیی

اینجا باز هم خونه عزیز بودیم و تو کمک من سبزی پاک میکردی


تاریخ : 24 دی 1392 - 22:52 | توسط : مامان الهه | بازدید : 4528 | موضوع : وبلاگ | 16 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام