آرتین

آرتین جان تا این لحظه 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن دارد

خبر بدید به انبار گندم پسر ما در آورده مروارید دندون

ناز پسری مامان اولا که عیدت مبارک دیروز اولین نیمه شعبانی بود که کنار من و بابایی بودی پارسال این موقع تو دلم بودی امسال تو بغلم بودی.خداروشکر میکنم به خاطر این نعمت خوب.تو این دو روزه یه کوچولو هم مزه ی نذری هارو چشیدی.حسابی هم خوشت میومد.دیشب با عمه زهرا و خاله نسرین اینا رفتیم پل خواجو.دیگه هر غذایی که خودمون میخوریم باید حتما اول بدیم شما بچشی.دیشب هم طبق معمول یه کوچولو از آب آش رشته ی نذری دادم بهت.بعدش هم بابایی داشت چایی نبات میخورد نذاشتی بیچاره بفهمه چی میخوره من هم یه کوچولو از چایی رو با انگشت میدادم دهنت که دیدم بلههههههه..... گل پسرم دندونش جوونه زده(6ماه و 14روز.3تیر 92).انقدر من و بابا خوشحال شدیییییییم.قربونت برم من میدیدم یه کم بهونه گیر شده بودی و بد میخوابیدی ها.ولی هیچ کدوم از علایم دندون در آوردن رو نداشتی.فقط خیلی آواز میخوندی.قربون صدات برم.خداروشکر که اذیت نشدی.مبارکت باشه مامان.چند روزی هم هست که داری تمرین نشستن میکنی.یه چند دقیقه هم میتونی تنها و بدون کمک بشینی.آواز خوندنت هم که روز به روز داره بیشتر میشه هر وقت حوصلت سر میره یا اینکه خوابت میاد مشغول آواز خوندن میشی اون هم با صدای بلند.قیافت هم جدی میگیری که یه موقع کسی مزاحم تمرینات آوازت نشه.یه موقع هایی هم توی آوازت آبابابابابا میگی یه وقتی هم واسه دندونت میگی دددددددد و لثه هاتو روی هم فشار میدی.دیگه هرچی مانع هم سر راهت باشه رد میکنی و به هدفت میرسی.روی نوک انگشت های پاهات می ایستی و دستات هم روی زمین میذاری انگار که میخوای بلند بشی.وقتی میخوای من یا بابایی بغلت کنیم میای کنار پای ما می ایستی و با دست میزنی روی پا هامون.الان هم اومدی گفتی منو بغل کن مهلت هم نمیدی من بنویسم بقیه اش باشه واسه بعدا.دوست دارم.بوس.


تاریخ : 04 تیر 1392 - 18:35 | توسط : مامان الهه | بازدید : 1388 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام